نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان حافظ
گنج
زر گر نبود کنج قناعت باقيست
آن که آن داد به شاهان به گدايان اين داد
دريغ و درد که در جست و جوي
گنج
حضور
بسي شدم به گدايي بر کرام و نشد
کليد
گنج
سعادت قبول اهل دل است
مباد آن که در اين نکته شک و ريب کند
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن
گنج
روان رهگذري بود
سايه اي بر دل ريشم فکن اي
گنج
روان
که من اين خانه به سوداي تو ويران کردم
بيا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز
گنج
خانه دل مي کشم به روزن چشم
من که از ياقوت و لعل اشک دارم
گنج
ها
کي نظر در فيض خورشيد بلنداختر کنم
من که دارم در گدايي
گنج
سلطاني به دست
کي طمع در گردش گردون دون پرور کنم
من که ره بردم به
گنج
حسن بي پايان دوست
صد گداي همچو خود را بعد از اين قارون کنم
با چنين
گنج
که شد خازن او روح امين
به گدايي به در خانه شاه آمده ايم
حافظ اگر چه در سخن خازن
گنج
حکمت است
از غم روزگار دون طبع سخن گزار کو
که اين کند که تو کردي به ضعف همت و راي
ز
گنج
خانه شده خيمه بر خراب زده
دعاي صبح و آه شب کليد
گنج
مقصود است
بدين راه و روش مي رو که با دلدار پيوندي
اي دل آن دم که خراب از مي گلگون باشي
بي زر و
گنج
به صد حشمت قارون باشي
دو نصيحت کنمت بشنو و صد
گنج
ببر
از در عيش درآ و به ره عيب مپوي
شاهنامه فردوسي
نه کند آوري گيرد از باج و
گنج
نه دل تيره دارد ز رزم و ز رنج
ابا
گنج
و با تخت و گرز گران
ابا راي و با تاج و تخت و سران
ز
گنج
و ز تخت و ز در و گهر
ز اسپ و سليح و کلاه و کمر
مرا خواسته هست و
گنج
و سپاه
به بخت تو هم تيغ و هم تاج و گاه
ندادي به من کشور و تاج و گاه
بر و بوم و فرزند و
گنج
و سپاه
به توران چو تو کس نباشد به جاه
به
گنج
و به تيغ و به تخت و کلاه
نه اسپ و نه
گنج
و نه تاج و نه تخت
نه شاداب در باغ برگ درخت
ندارم بدين از تو آن را دريغ
نه
گنج
و نه جان و نه اسپ و نه تيغ
نه پير و جوان ماند ايدر نه شاه
نه
گنج
و سپاه و نه تخت و کلاه
نه اسب و سليح و نه پاي و نه پر
نه
گنج
و نه سالار و نه نامور
صفحه قبل
1
...
178
179
180
181
182
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن