4899 مورد در 0.01 ثانیه یافت شد.

مخزن الاسرار نظامي

  • اي ز تو بالاي زمين زير رنج
    جاي تو هم زير زمين به چو گنج
  • گفت به زر کار خود آراستم
    يافتم آن گنج که ميخواستم
  • منکه چو گل گنج فشاني کنم
    دعوي پيري به جواني کنم
  • يارت ازان گنج که احسان تست
    نقد نظامي سره کن کان تست
  • قدر به بي خوردي و خوابي درست
    گنج بزرگي به خرابي درست
  • کي دهد اين گنج ترا روشني
    تا تو طلسم در او نشکني
  • شب که نهانخانه گنجينه هاست
    در دل او گنج بسي سينه هاست
  • آب نه و بحر شکوهي کنم
    جغد نه و گنج پژوهي کنم
  • چون قدم از گنج تهي ساز کرد
    کلبه حلاقي خود باز کرد
  • گنجه گره کرده گريبان من
    بي گرهي گنج عراق آن من
  • ديوان وحشي بافقي

  • از آن پيچم به خود چون مار ، وحشي
    که گنج کلبه ويران من رفت
  • طلسم دوستي پرخوف و گنج وصل پردشمن
    عجب گنجيست اما تا طلسم آن که بگشايد
  • ز بيم آنکه جودت قفلش از گنجينه نگشايد
    کليد گنج اندر زير دندانست ثعبان را
  • سالک ره را ببوس پاي پر از آبله
    گنج گهر بايدت در ته آن پا طلب
  • کسي که مار صفت در طريق آزار است
    مدام بر سر گنج طرب مکان دارد
  • در طلسم باطن او گنج درويشي نهان
    وز جبين ظاهرش سيماي شاهي آشکار
  • گنج است و مار ، مار چه گفتم، زبان مار
    زهر آبدار تيغ مرصع به جوهرش
  • گشت يکدل به غنچه تا بگشود
    خانه گنج باغ را در گل
  • گرفتم که باشد دلم گنج گوهر
    گرفتم بود خاطرم ابر نيسان
  • گنج عالم برش پشيزي نيست
    هيچ چيزش به چشم چيزي نيست
  • بي زيبق و گوگرد که اصل زر کاني ست
    مفتاح در گنج طلا خانه جود است
  • پاسبان گنج را ماند، شده گنجش به باد
    الحذر از دود آه اژدها آساي من
  • وين بساط پادشاهي کاندر او ريزند اشک
    سالها بر روي هم سد گنج گوهر ريختند
  • در خاک رفت گنج مرادي که داشتيم
    ما را نماند خاطر شادي که داشتيم
  • از شوق دمي هزار بارش خوانم
    گويي تو که گنج نامه اي يافته ام