4899 مورد در 0.01 ثانیه یافت شد.

اقبالنامه نظامي

  • همه راه او خود پر از گنج بود
    زر ده دهي سيم ده پنج بود
  • مگر زان شد آن ره ز ماران به رنج
    که بي مار نتوان شدي سوي گنج
  • در آن خانه از زر بتي ساخته
    بر او خانه گنج پرداخته
  • يکي گنج پوشيده دادش نشان
    کزو خيره شد چشم گوهر کشان
  • شه آن گنج آکنده را برگشاد
    نگه داشت برخي و برخي بداد
  • به درگاه شاه آمد آراسته
    جهان پرشد از گنج و از خواسته
  • دگر مابقي را ز گنج و سپاه
    يله کرد و بگذشت از آن کوچگاه
  • چو شب نافه مشک را سرگشاد
    ستاره در گنج گوهر گشاد
  • ز شادي به فرزانه چاره سنج
    بسي تحفها داد از مال و گنج
  • ز شکر و شکرانه باقي نماند
    بسي گنج در پاي خسرو فشاند
  • بسي گنج در پيش خاقان کشيد
    وز آنجا سپه در بيابان کشيد
  • به اندازه بردار ازين راه گنج
    نه چندان که محمل کش آيد به رنج
  • مغني بساز ازدم جان فزاي
    کليدي که شد گنج گوهر گشاي
  • برين در مگر چون کليد آوري
    ازو گنج گوهر پديد آوري
  • کجا خازن لشگر و گنج من
    به رشوت مگر کم کند رنج من
  • شدم بر سر تخت جمشيد وار
    ز گنج فريدون گشادم حصار
  • ز هر گنج دنيا که دربار بست
    بجز خاک چيزي ندارد به دست
  • همه ساله محمل کش بار گنج
    نياسايد از محنت و درد و رنج
  • مخزن الاسرار نظامي

  • اي دو جهان زير زمين از چه اي
    گنج نه اي خاک نشين از چه اي
  • گنج ترا فقر تو ويرانه بس
    شمع ترا ظل تو پروانه بس
  • قافيه سنجان که سخن برکشند
    گنج دو عالم به سخن درکشند
  • خاصه کليدي که در گنج راست
    زير زبان مرد سخن سنج راست
  • زين گهر و گنج که نتوان شمرد
    سام چه برداشت فريدون چه برد
  • دستکش کس نيم از بهر گنج
    دستکشي ميخورم از دست رنج
  • گنج نشين مار که درويش نيست
    از سر تا دم کمري بيش نيست