1658 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

ديوان شمس

  • شادم که غم تو در دل من گنجد
    زيرا که غمت بجاي روشن گنجد
  • ناظر و منظور وحشي بافقي

  • نه آن حرف است کاندر نامه گنجد
    بيانش در زبان خامه گنجد
  • جام جم اوحدي مراغي

  • هست گنجي نهان به هر کنجي
    تو نداري، درين ميان گنجي
  • ديوان سعدي

  • تو در عالم نمي گنجي ز خوبي
    مرا هرگز کجا گنجي در آغوش
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • عشق او گنجي و دل ويرانه اي
    آنچنان گنجي در اين ويران خوش است
  • هرکجا کنجي است گنجي در وي است
    کنج هر ويرانه بي گنجي کي است
  • هر کجا کنجي است گنجي در وي است
    کنج هر ويرانه بي گنجي کي است
  • ديوان صائب

  • گنجي که بود هر گهرش مخزن اسرار
    گنجي است که در سينه ويرانه عشق است
  • هيلاج نامه عطار

  • اگر آگاه گنجي در بر دوست
    حقيقت دان که گنجي اوست از دوست
  • خسرو نامه عطار

  • چو در دنيا نمي گنجي تو از خويش
    چگونه در لحد گنجي بينديش
  • ديوان عراقي

  • گنج حسني و نپندارم که گنجي در جهان
    و آنچنان گنجي عجب در کنج ويراني بود
  • خسرو و شيرين نظامي

  • چو شه گنجي که پنهان بود ديدش
    همان با قفل هر گنجي کليدش
  • مخزن الاسرار نظامي

  • هرکه قدم بر سر گنجي نهاد
    چون به سخن آمد گنجي گشاد
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • آن گنج که مخفي بود از عالم و از آدم
    پيدا شده است بر من و من محرم آن گنجم
  • ديوان شمس

  • مي منم خود که نمي گنجم در خم جهان
    برنتابد خم نه چرخ کف و جوش مرا
  • دل من چون صدف باشد خيال دوست در باشد
    کنون من هم نمي گنجم کز او اين خانه پر باشد
  • گر در غم و در رنجم در پوست نمي گنجم
    کز بهر چو تو عيدي قربانم و قرباني
  • که من به تن بشرمثلکم بدم و اکنون
    مقام گنجم و تو حبه اي از آن داري
  • گفت: « چو من شوم روي، تو به يقين فنا شوي
    اين نبود که با کسي، گنجم من به خرگهي
  • ديوان امير خسرو

  • افسوس که شاديي نديدم
    وين عمر عزيز رايگان شد
  • ديوان اوحدي مراغي

  • من آن خاکسارم، که گر برگذاري
    بيفتم، کسم رايگان برنگيرد
  • بر سر کوي سبکباران عشق
    از گراني رايگان افتاده اي
  • ديوان انوري

  • انوري گر حريف نرد اين است
    ندبت رايگان بخواهد برد
  • بخرش پيش از آنکه بشناسيش
    وانگهت رايگان گران باشد
  • آب دندان حريفي آوردي
    کوش تا رايگان تواني جست