نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
هفت پيکر نظامي
شاه فرمود تا ز گوهر و
گنج
دست خازن شود جواهرسنج
داد خاقان خراج و دختر و چيز
حمل دينار و
گنج
گوهر نيز
زردي شعله در بخار گياه
گنج
زر بود زير مار سياه
بردم از جامه و جواهر و
گنج
آنچه ز انديشه باز دارد رنج
آنچنان کردمش به دادن
گنج
کامد از بار آن خزانه به رنج
گفت چندين نورد گوهر و
گنج
بر نسنجيده هيچ گوهر سنج
چونکه بر
گنج
بوسه بارم داد
من يکي خواستم هزارم داد
لرز لرزان چو دزد
گنج
پرست
در کمرگاه او کشيدم دست
گفت بر
گنج
بسته دست مياز
کز غرض کوتهست دست دراز
صدهزار آدمي در اين غم مرد
که سوي
گنج
راه داند برد
من که پايم فروشداست به
گنج
دست چون دارم ارچه بينم رنج
يک سخن پرسم ارنداري رنج
کز جهان با چنين خزينه و
گنج
جيفه اي کاب شسته بودش پاک
در سپردم به
گنج
خانه خاک
نيز چون در حصار باشد
گنج
پاسبان را ز دزد نايد رنج
چون بدان محکمي حصاري بست
رفت و چون
گنج
در حصار نشست
گنج
او چون در استواري شد
نام او بانوي حصاري شد
دزد
گنج
از حصار او عاجز
کاهنين قلعه بد چو رويين دز
مهره مهر او به سينه من
مهر
گنج
است بر خزينه من
گوهرش را به مهر خود نگذاشت
مهر گوهر ز
گنج
او برداشت
امشب از مار کن کمر سازي
بامدادان به
گنج
کن بازي
دل ز تيمار آن عروس به رنج
چون گدائي نشسته بر سر
گنج
بر در
گنج
يافت سلطان دست
مهر آنچش درست بود شکست
چون سپه باز جست پنج نديد
چون به گنجينه رفت
گنج
نديد
جز وزيري که خانه بودش و
گنج
حاصل کس نبود جز غم و رنج
شاه را چون به ساز کردن جنگ
گنج
و لشگر نبود شد دلتنگ
صفحه قبل
1
...
156
157
158
159
160
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن