نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان شمس
براي جن و انسان را گشادي
گنج
احسان را
مثال نحن اعطيناک بر محروم سائل کش
تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ
خراب
گنج
تو دارد چرا شود دلتنگ
بالا همه باغ آمد و پستي همگي
گنج
ما بوالعجبانيم نه بالا و نه پستيم
خاموش کز اين کان و از اين
گنج
الهي
از مکسبه و کيسه و بازار رهيديم
گشتيم به ويرانه به سوداي چو تو
گنج
چون مار به آخر به تک خاک خزيديم
چو
گنج
از خاک بيرون اوفتادم
که گنجي بودم و قارون نبودم
او بر سر
گنج
بي نشاني
سرگشته که من نشانه ديدم
بس صدف هاي چو گوهر زير سنگي کوفتيم
تا به سوي
گنج
هاي در مکنون تاختيم
تو مرا جان بقايي که دهي جام حياتم
تو مرا
گنج
عطايي که نهي نام فقيرم
ما خرابيم و خرابات ز ما شوريده ست
گنج
عيشيم اگر چند در اين ويرانيم
در رخ آينه عشق ز خود دم نزنيم
محرم
گنج
تو گرديم چو پروانه شويم
گر جهان بحر شود موج زند سرتاسر
من بجز جانب آن
گنج
گهر مي نروم
اي جان جان مستان اي
گنج
تنگدستان
در جنت جمالت من غرق شهد و شيرم
چيزي مگو که
گنج
نهاني خريده ام
جان داده ام وليک جهاني خريده ام
از جهت اين رسول گفت که الفقر کنز
فقر کند نام
گنج
تا غلط افتند عام
که رفت در نظر تو که بي نظير نشد
مقام
گنج
شده ست اين نهاد ويرانم
آن يکي
گنج
کز جهان بيش است
در دل و جان خود دفين دارم
شمس تبريز را چو ديدم من
نادره بحر و
گنج
و کان که منم
چون به دست آورد کسي ما را
ما گهي
گنج
گاه ويرانيم
بر سر و رو سجده کنان جمله راه
تا سر آن
گنج
چو مار آمديم
خمش که تا قيامت اگر دهي علامت
جوي نموده باشي به ما ز
گنج
پنهان
الصلا ياران به سوي تخت شاه
گنج
بي رنج است و سود بي زيان
آن يوسف معاني و آن
گنج
رايگاني
خود را اگر فروشد داني عجب خريدن
آبي است تلخ دريا در زير
گنج
گوهر
بگذار آب تلخش تو زير او زبر کن
گر به جهان آن
گنج
نبودي
بهر چه بودي خانه ويران
صفحه قبل
1
...
148
149
150
151
152
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن