نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
مثنوي معنوي
بهر يزدان مي زيد نه بهر
گنج
بهر يزدان مي مرد نه از خوف رنج
ليک موقوفست بر قربان گاو
گنج
اندر گاو دان اي کنج کاو
هزلها گويند در افسانه ها
گنج
مي جو در همه ويرانه ها
شب پديد آيد چو
گنج
رحمتي
تا رهند ازحرص خود يکساعتي
گنج
زري که چو خسپي زير ريگ
با تو باشد ان نباشد مردريگ
مسئله کيس ار بپرسد کس ترا
گو نگنجد
گنج
حق در کيسه ها
گفت کم گيرم سر و اشکمبه اي
رفته گير از
گنج
جان يک حبه اي
چون گواهت خواهد اين قاضي مرنج
بوسه ده بر مار تا يابي تو
گنج
تا ازين گرداب دوران وا رهي
بر سر
گنج
وصالم پا نهي
کارگاه و
گنج
حق در نيستيست
غره هستي چه داني نيست چيست
اين جهان هم چون خرابست و تو
گنج
گر تفحص کردم از گنجت مرنج
آن ندامت از نتيجه رنج بود
نه ز عقل روشن چون
گنج
بود
مرگ جو باشي ولي نه از عجز رنج
بلک بيني در خراب خانه
گنج
که حجاب
گنج
بيني خانه را
مانع صد خرمن اين يک دانه را
گنج
زير خانه است و چاره نيست
از خرابي خانه منديش و مه ايست
که هزاران خانه از يک نقد
گنج
توان عمارت کرد بي تکليف و رنج
عاقبت اين خانه خود ويران شود
گنج
از زيرش يقين عريان شود
من نکردم آنچ گفتند از بهي
گنج
رفت و خانه و دستم تهي
بودم از
گنج
نهاني بي خبر
ورنه دستنبوي من بودي تبر
حبه اي آن گر بيابد سر نهد
وين ز
گنج
زر به همت مي جهد
اين جفاي خلق با تو در جهان
گر بداني
گنج
زر آمد نهان
کو دفينه دارد و
گنج
اندر آن
ز آينه خود منگر اندر ديگران
آن امينان بر در حجره شدند
طالب
گنج
و زر و خمره بدند
هين ز
گنج
رحمت بي مر بده
در کف تو خاک گردد زر بده
جمله پستي
گنج
گيرد تا ثري
جمله بالا خلد گيرد اخضري
صفحه قبل
1
...
144
145
146
147
148
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن