نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
مثنوي معنوي
اي بسا
گنج
آگنان کنج کاو
کان خيال انديش را شد ريش گاو
صورت سرکش گدازان کن برنج
تا ببيني زير او وحدت چو
گنج
بي طلب تو اين طلب مان داده اي
گنج
احسان بر همه بگشاده اي
اي زبان هم
گنج
بي پايان توي
اي زبان هم رنج بي درمان توي
من چه غم دارم که ويراني بود
زير ويران
گنج
سلطاني بود
تا عوض يابي تو
گنج
بي کران
تا نباشي از عداد کافران
اين قناعت نيست جز
گنج
روان
تو مزن لاف اي غم و رنج روان
يا نه اينست و نه آن حيرانيست
گنج
بايد جست اين ويرانيست
آنچ تو گنجش توهم مي کني
زان توهم
گنج
را گم مي کني
چون عمارت دان تو وهم و رايها
گنج
نبود در عمارت جايها
گنج
مخفي بد ز پري چاک کرد
خاک را تابان تر از افلاک کرد
گنج
مخفي بد ز پري جوش کرد
خاک را سلطان اطلس پوش کرد
غافلي ناگه به ويران
گنج
يافت
سوي هر ويران از آن پس مي شتافت
در نبي فرمود کاي قوم يهود
صادقان را مرگ باشد
گنج
و سود
کسب کردن
گنج
را مانع کيست
پا مکش از کار آن خود در پيست
کاندر آن خانه گهر يا گندمست
گنج
زر يا جمله مار و کزدمست
يا درو گنجست و ماري بر کران
زانک نبود
گنج
زر بي پاسبان
چوني اي عيسي عيسي دم ز رنج
که نبود اندر جهان بي مار
گنج
سجده ها مي کرد آن رسته ز رنج
کاي سعادت اي مرا اقبال و
گنج
چونک گنجي هست در عالم مرنج
هيچ ويران را مدان خالي ز
گنج
چون ترا آن چشم باطن بين نبود
گنج
مي پندار اندر هر وجود
رنج
گنج
آمد که رحمتها دروست
مغز تازه شد چو بخراشيد پوست
گفت سه گونه زن اند اندر جهان
آن دو رنج و اين يکي
گنج
روان
عقل من گنجست و من ويرانه ام
گنج
اگر پيدا کنم ديوانه ام
موضع معروف کي بنهند
گنج
زين قبل آمد فرج در زير رنج
صفحه قبل
1
...
143
144
145
146
147
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن