نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان مسعود سعد سلمان
ور من رهي بمانم
گنج
بماندت
زين طبع حق گزار و زبان سخن گذار
شهي که مردي بر لشکرش شده سالار
شهي که رادي بر
گنج
او شده گنجور
پادشاه دادورز و شهريار
گنج
بخش
دير زي اي پادشاه و شاه زي اي شهريار
از دست تو نديده مگر تيغ تو بلاي
بر کار تو نکرده مگر
گنج
تو زيان
تکيه بر
گنج
کن که جود تو را
زر يکساعته ندارد کان
بخشش از مدحت تو يافته شد
گنج
بر بخشش تو يافت زيان
بگفتم همه عيب اينست و بس
که جودست بر
گنج
تو قهرمان
مال تو يکساعت است
گنج
تو ناپايدار
رو که برآسوده اي ز خازن و قهرمان
پر
گنج
و پر خزينه دانش نديده اند
چون طبع و خاطر من گنجور و قهرمان
مشرف شناخت بود يمين تو را يسار
کاندک شمرد
گنج
يسار تو را يمين
ز جودست بر
گنج
او کاربند
ز عدلست بر ملک او پاسبان
عدل تو بر ملک و دين
جود تو بر
گنج
و کان
نه با راي او اختران را فروغي
نه با
گنج
او کوهها را يساري
وگر قرص خورشيد جان يابدي
به
گنج
تو بر قهرمان باشدي
تير اميد کز کمان بجهد
مال و
گنج
تو را نشانه کند
بر نگيرد گاه بخشيدن جهاني مر تو را
گنج
ها بايد ازيرا کز سخا گنجور هست
ديوان فيض کاشاني
جان مرا جان توئي لعل مرا کان توئي
در دل ويران توئي
گنج
نهاني مرا
صد شکر بدست آمدش اين
گنج
سعادت
گر عشق نميبود چه ميکرد دل ما
ز مهر حق شناسان هر چه خواهم ميشود حاصل
درون خويشتن
گنج
نهاني کرده ام پيدا
مرا از دولت دل شد ميسر هر چه ميخواهم
درون خويشتن
گنج
نهاني کرده ام پيدا
گنج
ابدي پيروي حق و عبادت
مفتاح در خير نمازي بجماعت
وصال دوست چو خواهي بساز با غم دوست
چو
گنج
باشد ناچار اژدهائي هست
در دل من
گنج
خود کردي نهان
جاي در ويرانه کردي عاقبت
قوت روان من توئي
گنج
نهان من توئي
جان جهان من توئي دست منست و دامنت
بفکر کار فتادي بگنج ره بردي
تو مير
گنج
شو اکنون که رنج مار گذشت
صفحه قبل
1
...
141
142
143
144
145
...
196
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن