4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

جوهر الذات عطار

  • کرا بنمايم اينجا گنج جوهر
    مگر آنکو ببازد همچو من سر
  • کرا بنمايم اينجا گنج معني
    مگر آنکو رسد در عين تقوي
  • کر اين گنج بنمايم در اينجا
    که گردد همچو من در عشق رسوا
  • سر تو بر سر گنج الهي است
    گدا بودي در آخر پادشاهيست
  • سر تو بر سر گنج يقين است
    همه ذرات تو عين اليقين است
  • چه باشد گر چه سيصد رنج باشد
    نخواهم سر مرا چون گنج باشد
  • نخواهم سر حقيقت گنج خواهم
    دل از دوست من بيرنج خواهم
  • ببر سر تا شود گنج آشکارت
    چنين اينجا قلم راندست يارت
  • سر خود را فداي گنج کردم
    تو ميداني که من پر رنج بردم
  • سرم بادا فداي گنج کردم
    تو ميداني که من پر رنج بردم
  • سرم بادا فداي گنج جانم
    که خواهم برد آخر رنج جانم
  • چو من عاشق در اين گنج تو هستم
    تو ميداني که بر رنج تو هستم
  • بزور اين گنج را برداشت منصور
    ورا در جمله عالم کرد مشهور
  • بزور اين گنج کي نتوان ستد باز
    يکي بين در اينجا نيک و بد باز
  • زهي منصور صاحب درد تحقيق
    ترا اين گنج گشت از يار توفيق
  • زهي منصور گنج اينجا فشانده
    بسر در راز جانان تو بمانده
  • بيک ره دم زدي در گنج اينجا
    برافکندي بکلي رنج اينجا
  • بيک ره دم زدي اندر اناالحق
    از آن بردي تو گنج ذات مطلق
  • بيک ره گنج اينجا برفشاندي
    همه در سوي ذات خويش خواندي
  • بيک ره پرده از سر بر گرفتي
    يقين اين گنج ظاهر بر گرفتي
  • ترا زيبد از اينجا گنج بردن
    که از جان و دل اينجا رنج بردن
  • تو گنج ذات ديدي بي بهانه
    زدي دم از اناالحق جاودانه
  • تو گنج ذات ديدي بي بهانه
    زدي دم از اناالحق جاودانه
  • تو گنج ذات ديدي اندر اينجا
    مرا بر و اصلان کردي تو پيدا
  • تو گنج ذات ديدي از يقينت
    يکي شد اندر اينجا کفر و دينت