4899 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.

مظهر العجايب عطار

  • در دل دانا ز معني گنج شد
    در دل نادان معاني رنج شد
  • گنجها از گنج او آورده ام
    واندر آن يک جوهري پرورده ام
  • اين همه معني ز گنج سر ماست
    کي بگوئيمش به مفلس کين کجا ست
  • مايه تو گنج حب او بود
    در دو عالم مايه نيکو بود
  • من نشان بي نشانان يافتم
    در دل خود گنج پنهان يافتم
  • بهر مال و گنج داري رنج و درد
    خيز و افشان دامن خود راز گرد
  • ليک گنجي داشت در دل از علوم
    گنج دنيا پيش آن سيمرغ بوم
  • عرض مي کردند بر وي گنج و مال
    او از آن مي بود دايم در ملال
  • گفت فرزندي مرا حق داده است
    در دلش گنج حيا بنهاده است
  • گفت با استاد کي گنج علوم
    نيست مثلت عارفي در مرز و بوم
  • گفت دو چيز است کارت اي مريد
    تا شوي تو گنج معني را کليد
  • رو تو گنج آخرت با دست آر
    تا غني باشي به پيش کردگار
  • هر که او گنج معاني را بديد
    جام عرفان او ز دست شه کشيد
  • زان سبب از عين معزول آمدي
    من ز معني گنج دارم صد هزار
  • گر هزاران گنج دارد ورسپاه
    هست جايش دوزخ و رويش سياه
  • لشکر و خيل و حشم با گنج زر
    هيچ سودي مي ندارد اي پسر
  • من ز فرمانش چو سر بر تافتم
    اين همه گنج فراغت يافتم
  • اين کتاب من بود گنج فتوح
    مي کند آگاهت از کشتي نوح
  • جوهر معني من از گنج اوست
    گر نداند مدعي اين رنج او ست
  • گه به مکه خان سلطاني نهي
    گه نجف را گنج پنهاني نهي
  • مرا گنج معاني همنشين است
    تو را استاد شيطان لعين است
  • مرا گنج معاني راهبر شد
    تو را از اين معاني گوش کر شد
  • مرا گنج معاني در درون است
    به پيشم دين بي دينان زبون است
  • مرا گنج معاني بي شمار است
    حضور ذوق من ديدار يار است
  • مرا گنج معاني بي زوال است
    تو را سر معاني قيل وقال است