نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
1658 مورد در 0.00 ثانیه یافت شد.
ديوان وحشي بافقي
ز بس جوهر که آن کان در زمين بر روي هم ريزد
همه روي زمين در زير گنج
شايگان
باشد
ديوان عطار
اگر از سر اين
گنجت
خبر بايد به خاکم رو
بپرس از من در آن ساعت که سر زير کفن دارم
ديوان شمس
اي گلشنت را خار ني با نور پاکت نار ني
بر گرد
گنجت
مار ني ني زخم و ني دندانه اي
ديوان خاقاني
همتت در جهان نمي
گنجد
هفت دريا سبو نمي دارد
فراقنامه ساوجي
کجا
گنجد
اندر زبان قلم؟
که بادا سيه، دودمان قلم!
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
صفتش را حدوث کي سنجد
سخنش در حروف کي
گنجد
ديوان شاه نعمت الله ولي
جان و جانان حريف همدگرند
غير رطل گران نمي
گنجد
ديوان شيخ بهايي
نقض کرم است آن که قدرش
در حوصله اميد
گنجد
جوهر الذات عطار
در اين دريا کجا
گنجد
حقيقت
همه مالست اسباب شريعت
همه هستي درياهاي عالم
کجا
گنجد
که پيش ماست شبنم
مقام حسرت آبادست دنيا
نمي
گنجد
يقين در ذات اينجا
کجا
گنجد
مرا اندر طبيعت
تو بنمودي جمال بي نشاني
هفت پيکر نظامي
همگي را جهت کجا سنجد
در احاطت جهت کجا
گنجد
ديوان عرفي شيرازي
عبير امروز در جيبم نگنجد
وگر
گنجد
نسيم گل برنجد
ديوان اوحدي مراغي
عدم خانه نيستي راست
گنجي
که وصلش وجود جهان برنگيرد
جام جم اوحدي مراغي
هست پوشيده در جهان
گنجي
بدر آوردنش ببر رنجي
ديوان انوري
اينکه امروز بر سر
گنجي
پاي فردات بر دم مارست
ديوان پروين اعتصامي
از آن کردند در کنجي نهانت
که بسپردند
گنجي
شايگانت
شاهنامه فردوسي
به
گنجي
که بد جامه نابريد
فرستاد نزد سياوش کليد
به نزد سياووش برخواسته
ز هر چيز
گنجي
بياراسته
ببخشيد
گنجي
بران شهر نيز
همي خواست کآباد گردد بچيز
چو گنجور کيخسرو آمد زرسب
ببخشيد
گنجي
بر آذرگشسب
ببخشيد
گنجي
بر اسفنديار
يکي تاج پر گوهر شاهوار
چو بنشست بهرام ز اشکانيان
ببخشيد
گنجي
با رزانيان
ببخشيد
گنجي
به درويش مرد
که خوردش نبودي بجز کارکرد
که تا هر سوي شهرها ساختند
بدين نيز
گنجي
بپرداختند
بپردخت شاپور
گنجي
بران
که زان باشد آساني مردمان
همان نيز هر ماهياني دوبار
درم شست
گنجي
بروبر شمار
ببخشيد
گنجي
به مرد نياز
در تنگ زندان گشادند باز
ببخشيد آگنده
گنجي
برين
جهاني برو خواندند آفرين
درمهاي
گنجي
بران کشت زار
بريزند پيش خداوند کار
به درگاه ايوانش بنشاندند
در مهاي
گنجي
بر افشاندند
به دادن نبودي کسي رازيان
که
گنجي
رسيدي به ارزانيان
ديوان سلمان ساوجي
گنجي
است نهان درين خرابه
دري است ثمين درين خزانه
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
گفت
گنجي
بدم نهاني من
خلق الخلق تا بداني من
ديوان شاه نعمت الله ولي
در کنج دل خرابه ما
گنجي
ز محبتش نهاده
عشاقنامه عبيد زاکاني
اگر چه مدتي رنجي کشيدي
برآخر دست در
گنجي
کشيدي
ديوان عطار
در زبان گوهرافشان فريد
طرفه
گنجي
جاودان خواهم نهاد
در کنج شرابخانه
گنجي
است
ما طالب گنج کنجهاييم
اسرار نامه عطار
عزيزا بي تو
گنجي
پادشايي
براي خويشتن بنهاد جايي
الهي نامه عطار
عزيزا بي تو
گنجي
پادشائي
براي خويشتن بنهاد جائي
اشتر نامه عطار
هيچ صيادي چنين شاهي نديد
اين چنين
گنجي
بناگاهي نديد
خسرو نامه عطار
نبي بنهاد
گنجي
جمله رحمت
بحصه بوحنيفه کرد قسمت
يکي
گنجي
چو کوه زربياراست
کنيزان را بصد زيور بياراست
بهر درويش درماني دگر کرد
بر رنجيش
گنجي
پرگهر کرد
باستاديم
گنجي
زر بخواهم
بشا گردانه صد گوهر بخواهم
جوهر الذات عطار
يکي
گنجي
عجب داري درونت
ولي ماريست اندر بند خونت
زهي
گنجي
که اندرجمله پيداست
دل عشاق اندر گنج شيداست
تو
گنجي
داده عطار اينجا
که ميريزد در اسرار اينجا
ديوان مسعود سعد سلمان
همه بگذاشته
گنجي
گرفته
تو گويي عابد پرهيزگار است
صفحه قبل
1
...
8
9
10
11
12
...
34
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن