باب سوم- در عفت مذهب منسوخ

در سير اکابر سلف مطالعه افتاده است که در ازمنه ماضيه عفت را يکي از خصايل اربعه شمرده اند، و در آن فرموده اند: عفت عبارتست از پاکدامي؛ و لفظ عفيف بر آن کس اطلاق کردندي که چشم از ديدن نامحرم، و گوش از شنيدن غيبت، و دست از تصرف در مال ديگران و زبان از گفتار فاحش و نفس از ناشايست بازداشتي. چنين کس را عزيز داشتندي. و اينکه شاعر گفته:
بر همه خلق سرافراز بود هر که چو سرو
پاکدامن بود، و راست رو و، کوته دست،
مصداق همين معني است. گويند حکيمي مذمت کسي از پسر خود بشنيد گفت«يا بني مالک ترضي ان يکون بلسانک مالاترضي ان يکون علي بدن غيرک؟» شخصي شکايت ديگري مي کرد و عيوب او با اميرالمومنين حسن بن علي مي گفت امير المومنين علي با پسر گفت:«يا بني نزه سمعک عنه فانه نظر الي اخبث ما في وعائه فافرغه في وعائک» منصور حلاج را چون بر دار کردند گفت« در کوچکي بر شارعي مي گذشتم آواز زني از بام شنيدم از بهر نظاره او بالا نگريستم، اکنون از دار به زير نگريستن کفارت آن بالا نگريستن مي دانم.»