مذهب مختار
اصحابنا مي فرمايند که شخصي که بر قضيه هولناک اقدام نمايد و با ديگري به محاربه و مجادله در آيد، از دو حال خالي نباشد: يا به خصم غالب شود و بکشد، يا بعکس. اگر خصم را بکشد خون ناحق در گردن گرفته باشد، و تبعت آن لاشک عاجلا و آجلا- بدون ملحق گردد؛ و اگر خصم غالب آيد آن کس را راه دوزخ مقرر است.چگونه عاقل به حرکتي که احد طرفين آن بدين نوع باشد اقدام نمايد؟
کدام دليل روشن تر از اينکه هر جا عروسيي يا سماعي يا جمعيتي باشد مشتمل بر لوت و حلوا و خلعت و زر، مخنثان و هيزان و چنگيان و مسخرگان را آنجا طلب کنند؛ و هر جا که تير و نيزه بايد خورد، ابلهي را باد دهند که «تو مردي و پهلواني و لشکرشکني وگرد دلاوري» و او را برابر تيغ ها بدارند تا چون آن بدبخت را در مصاف بکشند هيزگان و مخنثان شهر شماتت کنان...جنبانند و گويند:
تيره و تبر و نيزه نمي يارم خورد
لوت و مي و مطربم نکو مي سازد
و چون پهلواني را در معرکه بکشند هيزگان و مخنثان از دور نظاره کنند و با هم گويند:«اي جان خداوندگار هيززي و ديرزي» مرد صاحب حزم بايد که روز هيجاء قول پهلوانان خراسان را دستور سازد که مي فرمايند:« مردان در ميدان جهند ما در کهدان جهيم.» لاجرم اکثر گردان و پهلوانان اين بيت را نقش نگين خود ساخته اند:
«گريز بهنگام پيروزي است»
خنک پهلواني کش اين روزي است
از نوخاسته يي اصفهاني روايت کنند که در بياباني مغولي بدو رسيد، بر او حمله کرد. نوخاسته از کمال کياست تضرع کنان گفت«اي آغا خداي را هم گامم کش» يعني بگا مرا و مکش مرا. مغولش بر او رحم آورد و بر قول او کار کرد. جوان به يمن اين تدبير از قتل خلاص يافت؛ گويند بعد از آن سي سال ديگر عمر در نيکنامي بسر برد. زهي جوان نيک بخت! گويا اين مثل در باب او گفته اند:
جوانان دانا و دانش پذير
سزد گر نشينند بالاي پير
اي ياران! معاش و سنت اين بزرگان غنيمت دانيد. مسکين پدران ما که عمري در ضلالت به سر بردند و فهم ايشان بدين معاني منتقل نگشت.