باب دوم- در شجاعت مذهب منسوخ

حکما فرموده اند که نفس انساني را سه قوه متباين است که مصدر افعال مختلف مي شود: يکي قوه ناطقه که مبدا فکر و تمييز است؛ دوم قوه غضبي، و آن اقدام بر اهوال و شوق ترفع و تسلط بود، و سوم قوه شهواني- که آن را بهيمي گويند- و آن مبدا طلب غذا و شوق به ماکل و مشارب و مناکح بود.
هر گاه انساني را نفس ناطقه به اعتدال بود در ذات خود و شوق به اکتساب معارف يقيني ، علم حکمت او را به تبعيت حاصل آيد؛ و هر گاه که نفس سبعي يعني غضبي باعتدال بود و انقياد عاقله نمايد نفس را از آن فضيلت شجاعت حاصل آيد و هرگاه که حرکت نفس بهيمي باعتدال بود و نفس عاقله را متابعت نمايد فضليت عفت او را حاصل آيد. چون اين سه جنس فضيلت حاصل آيد و با هم ممازج گردند از هر سه، حالي متشابه حاصل گردد که کمال فضايل بدان بود، و آن را فضيلت عدالت گويند.
و حکما شجاع کسي را گفته اند که در او نجدت و همت بلند و سکون نفس و ثبات و تحمل و شهامت و تواضع و حميت و رقت باشد. آن کس را که بدين خصلت موصوف بود ثنا گفته اند و بدين واسطه در ميان خلق سرافراز بوده و اين عادت را قطعا عار نداشته اند بلکه ذکر محاربات و مقاتلات چنين کسي را در سلک مدح کشيده اند و گفته اند که:
سر مايه مرد مردانگي است
دليري و رادي و فرزانگي است