شها بجشن فروردين بماه فروردين آزادي کزين بردان و دين کيان، سروش آورد ترا دانايي و بينايي بکارداني، و دير زيو باخوي هژير، و شاد باش بر تخت زرين، و انوشه خور بجام جمشيد، و رسم نياکان در همت بلند و نيکوکاري و ورزش داد و راستي نگاه دار، سرت سبزباد و جواني چو خويد، اسپت کامگار و پيروز، و تيغت روشن و کاري بدشمن، و بازت گيرا (و) خجسته بشکار، و کارت راست چون تير، و هم کشوري بگيرنو، بر تخت بادرم و دينار، پيشت هنري و دانا گرامي، و درم خوار، و سرايت آباد، و زندگاني بسيار،
چون اين بگفتي چاشني کردي و جام بملک دادي، و خويد در دست ديگر نهادي. و دينار و درم در پيش تخت او بنهادي، و بدين آن خواستي که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول ديدار چشم برآن افگنند تا سال ديگر شادمان و خرم با آن چيزها در کامراني بمانند، و آن بريشان مبارک گردد، که خرمي و آباداني جهان درين چيزهاست که پيش ملک آوردندي، اکنون فايده و صفت و خاصيت زر آغاز کنيم و سخن از وي گوييم که زر شاه همه گوهرهاء گدازنده است و زينت ملوک چنانکه گفته اند،