شماره ٤٠٩: اي گريه خون دل بکنار هوس مکن

اي گريه خون دل بکنار هوس مکن
گلبرگ باغ قدس بآن آب خس مکن
يکره بکعبه داري و صدره بسومنات
باريک شارعيست نگه باز پس مکن
صد شاهباز گرسنه پرواز ميکنند
اي کبک پر شکسته کنار از قفس مکن
اين دشت لاله زار فريبست زينهار
خضري بجوي گوش ببانگ جرس مکن
فرياد ناسرشته بخون کي اثر دهد
آزار لب مجوي و عذاب نفس مکن
عرفي نگويمت که فرو ميرودم مزن
گر ميکنند گوش برين نغمه بس مکن