همين معامله ما را بس است با زنار
که با طبيعت ما گشته آشنا زنار
تمام عمر به تسبيح کرده ام بازي
کجا طبيعت طفلانه وکجا زنار
من وتو بيهوده کوشيم ، باش تا قسمت
خبر دهد که کراسبحه وکرا زنار
بگو بدير مغان آي ورايگان دربند
امام ما که بجان خواهد از خدا زنار
گذشت عمر وز مستي نيافتم عرفي
که سبحه بود مرا دام راه يا زنار