از ازل حسن ومحبت بهم اندوخته اند
دو چراغ اند که از يکد گر افروخته اند
عشوه وناز وتغافل که بريزد ز بتان
شيوه هائي است که از همديگر آموخته اند
ما فرو رفته ببحر غم بي پايانيم
جامه مانه باندازه ما دوخته اند
دفع لب تشنگي از شعله نکردست کسي
مگر آن جمع که در آتش دل سوخته اند
بندگان تو که در عشق خداوندانند
دو جهانرا بتمناي تو بفروخته اند
عرفي آنانکه ز تحقيق مسايل مستند
خون هم خورده وزان چهره بر افروخته اند