شماره ٢٤٠: آنکه در راه طلب ماند وپايي نکشد

آنکه در راه طلب ماند وپايي نکشد
گو سر رشته رها کن که بجايي نکشد
من خود از تربيت دل نکشم دست ولي
ترسم اين آئينه کارش بصفايي نکشد
آخر انصاف بده تا بکي اين دست تهي
نگشايد کمري بند قبايي نکشد
نکته عشق کجا حوصله عقل کجا
تحفه شاه کسي پيش گدايي نکشد
هر که گردي نفشاند ز رخ همسفران
سعي او در ره مقصود بجايي نکشد
سر کشي عادت ما نيست بگوئيد که عشق
لشگر برق بتسخير گيايي نکشد
عرفي از نغمه ناهيد لب از ناله مبند
ناله تا هست مرا دل بنوايي نکشد