شماره ٢٢٦: نزاع کفر ودين در کوچه وبازار مي بايد

نزاع کفر ودين در کوچه وبازار مي بايد
بخلوت سبحه بر کف بر ميان زنار مي بايد
حکايتهاي هشياران نسنجد فهم سر مستي
وليکن نکته مستانه را هشيار مي بايد
بساطي کاندرو طرح دو عالم ميتوان کردن
بدست آورده ام اندازه وپرگار مي بايد
اگر در عشق صد طوفان شود مستغني از نوحم
وگر در عافيت بادي وزد غمخوار مي بايد
اگر با دوست در گلشن زدي ساغر گواهت کو
نسيم باده وآرايش دستار مي بايد
محل تنگ است زاهد، کوته ومستانه ميگويم
شما را سبحه وما را بت و زنار مي بايد
محبت آفتاب محشرومشکل که عرفي را
بصحراي قيامت سايه ديوار مي بايد