شماره ١٢٤: شب عشاق ز روز دگران در پيشست

شب عشاق ز روز دگران در پيشست
مرگ اين طايفه بسيار ز جان در پيشست
من همان روز که جولان تو ديدم گفتم
که فراموشيم ازدست وعنان در پيشست
چه غم از پرده دريهاي نميم است مرا
که بر انداختن نام ونشان در پيشست
برو اي عقل ومنه منطق وحکمت پيشم
که مرا نسخه غمهاي فلان درپيشست
رفت عرفي ز پي عقل وبجايي نرسيد
گرچه صد مرحله از کون ومکان در پيشست