شماره ٦٧: مست وبدخويم وهمصحبت جانانه مست

مست وبدخويم وهمصحبت جانانه مست
فتنه انگيز بود آتش وهمخانه مست
همه محتاج شرابيم ولي ساقي عدل
ندهد ساغر هشيار به پيمانه مست
قول ارباب خرد دستکش صدغرض است
هيچ افسانه چنين نيست که افسانه مست
ابله ومست وخرد پيشه وهشيار يکيست
مصلحت دان طلبي روسوي فرزانه مست
شور عالم همه جمعست دران نرگش شوخ
مجمع فتنه وآشوب بود خانه مست
دوش با عرفي ديوانه زدم جامي چند
چه بلا فيض دهد صحبت ديوانه مست