شماره ٦٠: عشق کو تانو کنم با درد پيماني درست

عشق کو تانو کنم با درد پيماني درست
ازفغان درشهر نگذارم گريباني درست
با وجود آنکه عشق آورد صد داروي تلخ
بهر درد ما نشد اسباب درماني درست
تا نمردم صد شکاف از کف گريبانم نهشت
واي اگر بودي بدست عم گريباني درست
غم ندارم گر بود سامان عيشم نا تمام
عيب باشد سفره درويش راناني درست
صيد عشق ارخام باشد نيم خورد آتشست
نيست درخوان محبت مرغ برياني درست
گشت کفر آلوده ايمانش ز طعن قدسيان
هرکه درايام حسنت داشت ايماني درست
با همه کج نغمگي خندند زاغان چمن
عندليبي گر زند ناگاه دستاني درست
چند عرفي بنده فرمان خودباشد کسي
بندگي را ميکنم نسبت بسلطاني درست