شماره ٢٥: مي کش و مست عشوه کن نرگس مي پرست را

مي کش و مست عشوه کن نرگس مي پرست را
ميکده کرشمه کن گوشه چشم مست را
آمده فوج تازه اي جمله شهادت آرزو
خيز و شراب دشنه ده غمزه تيزدست را
خيز و سماع شوق کن چند بحکم عافيت
در شکني بگوش دل زمزمه الست را
زلف شکن فروش را بر دل من متاع کن
ياد زمانه ده زنو قاعده شکست را
گرم زيارت حرم گشته ولي زبيخودي
ياصنم است برزبان عرفي بت پرست را