تا کي بکنج صبر جگر خون کند کسي؟
امکان صبر نيست، دگر چون کند کسي؟
جان را اگر بمهر تو از دل برون کند
از جان چگونه مهر تو بيرون کند کسي؟
يارب، چه حالتست؟ که روزي هزار بار
هر لحظه آرزوي تو افزون کند کسي؟
خون مي کني، يکي بترحم نگاه کن
تا بهر يک نگاه تو صد خون کند کسي؟
حيرانم از جنون هلالي و طعن خلق
يعني: چرا ملامت مجنون کند کسي؟