امشب تو باز چشم و چراغ که بوده اي؟
جانم بسوخت، مرهم داغ که بوده اي؟
اي باغ نو شکفته کجا رفته اي چو ابر؟
اي سرو نو رسيده بباغ که بوده اي؟
من چون چراغ چشم براه تو داشتم
اي نور هر دو ديده چراغ که بوده اي؟
دارم هزار تفرقه در گوشه فراق
کز فارغان بزم فراغ که بوده اي؟
اي گل که جان ز بوي خوشت تازه ميشود،
مردم ز رشک، عطر دماغ که بوده اي؟
باز اين غبار چيست، هلالي، بروي تو؟
در کوي مهوشان بسراغ که بوده اي؟