زين پيش لطف بود و کنون جور و کين همه
اول چه بود آن همه؟ آخر چه اين همه؟
خوبان، ز اهل درد شما را چه آگهي؟
ايشان نيازمند و شما نازنين همه
غمهاي دوست، اندک و بسيار هر چه هست
بادا نصيب اين دل اندوهگين همه!
اي ديده، از غبار رهش توتيا مجوي
کز گريه تو گل شده روي زمين همه
گر ناگهان به سوي هلالي قدم نهي
سازد نثار مقدم تو عقل و دين همه