ماييم جا بگوشه مي خانه ساخته
خود را حريف ساغر و پيمانه ساخته
آن کس که تاب داده بهم طره ترا
زنجير بهر عاشق ديوانه ساخته
دل نيست اين که در تن افسرده منست
ديوانه ايست جاي بويرانه ساخته
دل خانه خداست، چه سازم که کافري
آن خانه را گرفته و بت خانه ساخته؟
اي شمع، پرتوي بهلالي فگن، که او
خود را بسوز عشق تو پروانه ساخته