اين چه چشسمت؟ که بي خوابم ازو
وين چه زلفست؟ که بي تابم ازو
اين چه ابروست که با پشت دو تا
ساکن گوشه محرابم ازو؟
اين چه مژگان درازست، که من
کشته خنجر قصابم ازو؟
اين چه لعلست، که تا ديد دلم
هر دم آغشته بخونابم ازو؟
اين چه تابست؟ هلالي، که فتاد
شعله در خرمن اسبابم ازو