خط ريحانش رقم بر نسترن خواهد زدن
سنبل تر پنجه بر روي سمن خواهد زدن
سروناز من، که سوي باغ شد دامن کشان
طعنها بر نازنينان چمن خواهد زدن
گر هلالي ناگهان در کنج غم آهي کشيد
آتشي در خانمان خويشتن خواهد زدن
گل برگ را ز سايه سنبل نقاب کن
در زير سايه تربيت آفتاب کن
دامن مچين، ز خانه برون آي و هر قدم
ملکي بباد برده و شهري خراب کن
واعظ، بلطف دوست چو اميد رحمتست
بسيار درد سرمده و کم عذاب کن
عاليست فهم يار، هلالي، بوصف او
سيماب کشته را کفني از نقاب کن