دلم بآرزوي جان نميرسد، چه کنم؟
بجان رسيد و بجانان نميرسد، چه کنم؟
من ضعيف برآنم که: پيرهن بدرم
چو دست من بگريبان نميرسد، چه کنم؟
وصال يار محال و من از فراق ملول
چو اين نميرود آن نميرسد، چه کنم؟
اگر چه شاه بتان شد ز روي حسن، ولي
بداد هيچ مسلمان نميرسد، چه کنم؟
مگو که: چند حکايت کني ز قصه هجر؟
چو اين فسانه بپايان نميرسد، چه کنم؟
هزار نامه نوشتم من گدا، ليکن
يکي بحضرت سلطان نميرسد، چه کنم؟
حديث شوق هلالي، که حسب حال منست
بگوش آن مه تابان نميرسد، چه کنم؟