دي براهم ديدن و آنگاه ناديدن چه بود؟
روي گردانيدن و از راه گرديدن چه بود؟
گر نه در دل داشتي کز رشک گريم زار زار
پيش من رخ در رخ اغيار خنديدن چه بود؟
خواستي کز ساغر حسرت خورم خون جگر
ور نه در بزم رقيبان جرعه نوشيدن چه بود؟
من نمي دانم که اين خشم ترا تقريب چيست؟
خود بگو آخر که: بي تقريب رنجيدن چه بود؟
دوش در کويت ببيماري فگندم خويش را
تا نگويندم که: شب تا روز ناليدن چه بود؟
خانه اغيار را پرسيد و من مردم ز رشک
دوستان، پرسيد زو کين خانه پرسيدن چه بود؟
بي مه رويش، هلالي، زار گشتي عاقبت
با چنين نامهرباني مهر ورزيدن چه بود؟