بدين هوس که: دمي سر نهم بپاي قدح
هزار بار فزون خوانده ام دعاي قدح
منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر
زر از براي شراب و سر از براي قدح
بزير خون من و خون بها شراب بيار
بگير جوهر جانم، بده بهاي قدح
رسيد موسم گشت چمن، بيا ساقي
که تازه شد هوس باده و هواي قدح
بياد لعل تو تا کي لب قدح بوسم؟
خوش آنکه بوسه بر آن لب زنم بجاي قدح
هلالي، از قدح مي چه جاي پرهيزست؟
بيا، که پير مغان ميزند صلاي قدح