خار بدرودن به مژگان خاره فرسودن به دست
سنگ خاييدن به دندان کوه ببريدن به چنگ
لعب با دنبال عقرب بوسه بر دندان مار
پنجه با چنگال ضيغم غوص در کام نهنگ
از سر پستان شير شرزه دوشيدن حليب
وز بن دندان مار گرزه نوشيدن شرنگ
نره غولي روز بر گردن کشيدن خيرخير
پيره زالي در بغل شب بر گرفتن تنگ تنگ
از شراب و بنگ روز جمعه در ماه صيام
شيخ را بالاي منبر ساختن مست و ملنگ
تشنه کام و پا برهنه در تموز و سنگلاخ
ره بريدن بي عصا فرسنگ ها با پاي لنگ
طعمه بگرفتن به خشم از کام شير گرسنه
صيد بگرفتن به قهر از پنجه غضبان پلنگ
نقش ها بستن شگرف از کلک مه بر آب تند
نقب ها کردن پديد از خار تر در خاره سنگ
روزگار رفته را بر گردن افکندن کمند
عمر باقيمانده را بر پا نهادن پالهنگ
يار را ز افسون به کوي هاتف آوردن به صلح
غير را با يار از نيرنگ افکندن به جنگ
صد ره آسانتر بود بر من که در بزم لئام
باده نوشم سرخ و زرد و جامه پوشم رنگ رنگ
چرخ گرد از هستي من گر برآرد گو برآر
دور بادا دور از دامان نامم گرد ننگ