(مناجات دوم) در بخشايش و عفو يزدان

اي به ازل بوده و نابوده ما
وي به ابد زنده و فرسوده ما
دور جنيبت کش فرمان تست
سفت فلک غاشيه گردان تست
حلقه زن خانه به دوش توايم
چون در تو حلقه به گوش توايم
داغ تو داريم و سگ داغدار
مي نپذيرند شهان در شکار
هم تو پذيري که زباغ توايم
قمري طوق و سگ داغ توايم
بي طمعيم از همه سازنده اي
جز تو نداريم نوازنده اي
از پي تست اينهمه اميد و بيم
هم تو ببخشاي و ببخش اي کريم
چاره ما ساز که بي داوريم
گر تو براني به که روي آوريم
اين چه زبان وين چه زبان را نيست
گفته و ناگفته پشيمانيست
دل ز کجا وين پر و بال از کجا
من که و تعظيم جلال از کجا
جان به چه دل راه درين بحر کرد
دل به چه گستاخي ازين چشمه خورد
در صفتت گنگ فرو مانده ايم
من عرف الله فرو خوانده ايم
چون خجليم از سخن خام خويش
هم تو بيامرز به انعام خويش
پيش تو گر بي سر و پاي آمديم
هم به اميد تو خداي آمديم
يارشو اي مونس غمخوارگان
چاره کن اي چاره بيچاره گان
قافله شد واپسي ما ببين
اي کس ما بيکسي ما ببين
بر که پناهيم توئي بي نظير
در که گريزيم توئي دستگير
جز در تو قبله نخواهيم ساخت
گر ننوازي تو که خواهد نواخت
دست چنين پيش که دارد که ما
زاري ازين بيش که دارد که ما
درگذر از جرم که خواننده ايم
چاره ما کن که پناهنده ايم
اي شرف نام نظامي به تو
خواجگي اوست غلامي به تو
نزل تحيت به زبانش رسان
معرفت خويش به جانش رسان