شماره ٦٠

در اين مقام اگر مي مقام بايد کرد
بکار خويش نکوتر قيام بايد کرد
به هرچه خوشترت آيد زنامها، تن را
به فعل خويش بدان نام نام بايد کرد
که نام نيکو مرغ است و فعل نيکش دام
زفعل خويش بر اين مرغ دام بايد کرد
زخوي نيک و خرد در ره مروت و فضل
مر اسپ تن را زين و لگام بايد کرد
بدين لگام و بدين زينت نفس بدخو را
در اين مقام همي نرم و رام بايد کرد
اگر دلت بشکسته است سنگ معصيتش
دل شکسته به طاعت لجام بايد کرد
اگر سلامت خواهي ز جهل بر در عقل
سلام بايد کرد و مقام بايد کرد
اگر خرد نبود، از دو بد نداند کس
به ذات خويش که او را کدام بايد کرد
وگر کريم شود آرزوت نام و لقب
کريم وار فعال کرام بايد کرد
جفا و جور و حسد را به طبع در دل خويش
نفور و زشت و بد و سرد و خام بايد کرد
چو بر تو دهر به آفات خود زحام کند
تو را ز صبر به دل بر زحام بايد کرد
وگر به غدر جهان بر تو قصد چاشت کند
تو را به صبر برو قصد شام بايد کرد
به فعل نيک و به گفتار خوب پشت عدو
چو عاقلان جهان زير بام بايد کرد
سفيه را به سفاهت جواب باز مده
ز بي وفا به وفا انتقام بايد کرد
و گر زمانه به گرگي دهد عنانش را
برو ز بهر سلامت سلام بايد کرد
و گر چه خاص بوي، خويشتن ز بهر صلاح
ميان عام چو ايشانت عام بايد کرد
به قصد و عمد چو چيزي حلال دارد دهر
به سوي خويش مر آن را حرام بايد کرد
جهان به مردم دانا تمام خواهد شد
پس اين مرا و تو را مي تمام بايد کرد
به باغ دين حق اندر ز بهر بار خرد
زبانت را به بيان چون غمام بايد کرد
رخ از نبيد مسائل به زير گلبن علم
به قال و قيل تو را لعل فام بايد کرد
به حرب اهل ضلالت ز بهر کشتن جهل
سخنت را چو برنده حسام بايد کرد
کمانت خاطر و حجت سپرت بايد ساخت
ز نکته هاي نوادر سهام بايد کرد
چو ناصبي معربد دلام خواهد ساخت
تو را جزاي دلامش دلام بايد کرد
مسافرند همه خلق و نيستند آگاه
که مي نواي شراب و طعام بايد کرد
ز بهر کردن بيدار جمع مستان را
يکي منادي برطرف بام بايد کرد
که «چند خسپيد اي بيهشان چو وقت آمد
که تيغ جهل همي در نيام بايد کرد»
بکام و ناکام از بهر زاد راه دراز
زمين به زير کيت زير گام بايد کرد
به زير آتش انديشه زاد بايد پخت
زعلم حق زبان را زمام بايد کرد
چو بي نظامي دين را نظام خواهي داد
نظام ديني دون بي نظام بايد کرد
زبانت اسپ کني چونت راه بايد رفت
بگاه تشنه کف دست جام بايد کرد
چرا چو سوي تو نامه پيام بفرستد
تو را به هر کس نامه پيام بايد کرد؟
اگر کسي را اسپ است يا غلام تو را
روانت بنده اسپ و غلام بايد کرد؟
گر آب روي همي بايدت، قناعت را
چو من به نيک و بد اندر امام بايد کرد
وگرنه همچو فلان و فلان به بي شرمي
به پيش خلق رخان چون رخام بايد کرد
محال باشد اگر مر کريم را به طمع
ثناي بي خردان و لئام بايد کرد
جهان پر از خس و پرخار و پر ورام شده است
تو را کلام همي بي ورام بايد کرد
وگر نصيحت را روي نيست، خاموشي
ز نيک و بدت به برهان لثام بايد کرد
به زاد اين سفرت سخت کوش بايد بود
که اين همي سوي دارالسلام بايد کرد
بجوي امام همامي از اهل بيت رسول
که خويشتنت چنو مي همام بايد کرد
تو را اگر نبود ناصحي امام امروز
بسي که فردا «اي واي مام » بايد کرد