شماره ٧٦٤: در عشق قديم سال خورديم

در عشق قديم سال خورديم
وز گفت حسود برنگرديم
زين دمدمه ها زنان بترسند
بر ما تو مخوان که مرد مرديم
مردانه کنيم کار مردان
پنهان نکنيم آنچ کرديم
ما را تو به زرد و سرخ مفريب
کز خنجر عشق روي زرديم
بر درد هزار آفرين باد
باقي بر ما که يار درديم