شماره ٧٦٢: ناآمده سيل تر شدستيم

ناآمده سيل تر شدستيم
نارفته به دام پاي بستيم
شطرنج نديده ايم و ماتيم
يک جرعه نخورده ايم و مستيم
همچون شکن دو زلف خوبان
ناديده مصاف ما شکستيم
ما سايه آن بتيم گويي
کز اصل وجود بت پرستيم
سايه بنمايد و نباشد
ما نيز چو سايه نيست هستيم