شماره ٦١٣: اگر شد سود و سرمايه چه غمگيني چو من هستم

اگر شد سود و سرمايه چه غمگيني چو من هستم
برآور سر ز جود من که لاتأسوا نمودستم
اگر فاني شود عالم ز دريايي بود شبنم
گر افتاده ست او از خود نيفتاده ست از دستم
جهان ماهي عدم دريا درون ماهي اين غوغا
کنم صيدش اگر گم شد که من صياد بي شستم