شماره ٥٩٩: هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم

هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
تا به چه شيوه ها تو را من ز خدا بخواستم
تا شوي از سجود من مونس اين وجود من
خود بشد اين وجود من چون که تو را بخواستم
در پي آفتاب تو سايه بدم ضياطلب
پاک چو سايه خورديم چون که ضيا بخواستم
آهنيم ز عشق تو خواسته نور آينه
آتش و زخم مي خورم چونک صفا بخواستم
سوي تو چون شتافتم جاي قدم نيافتم
پاک ز جا ببرديم چون ز تو جا بخواستم