شماره ٥٩٣: تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم

تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم
نيست شوم نيست شوم تا بر جانان برسم
خوش شده ام خوش شده ام پاره آتش شده ام
خانه بسوزم بروم تا به بيابان برسم
خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم
آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم
چونک فتادم ز فلک ذره صفت لرزانم
ايمن و بي لرز شوم چونک به پايان برسم
چرخ بود جاي شرف خاک بود جاي تلف
بازرهم زين دو خطر چون بر سلطان برسم
عالم اين خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمده ام تا که به ايمان برسم
آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من سکه زر تا که به ميزان برسم
رحمت حق آب بود جز که به پستي نرود
خاکي و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم
هيچ طبيبي ندهد بي مرضي حب و دوا
من همگي درد شوم تا که به درمان برسم