شماره ٣٨٢: در اين سرما سر ما داري امروز

در اين سرما سر ما داري امروز
سر عيش و تماشا داري امروز
تويي خورشيد و ما پيشت چو ذره
که ما را بي سر و پا داري امروز
به چارم آسمان پهلوي خورشيد
تو ما را چون مسيحا داري امروز
دلا از سنگ صد چشمه روان کن
که احسان موفا داري امروز
تراشيدي ز رحمت نردباني
که عزم کوچ بالا داري امروز
زهي دعوت زهي مهماني زفت
که بر چرخ معلا داري امروز
به پيش هر کسي ماهي بريان
در آن ماهي تو دريا داري امروز
درون ماهي دريا کي ديدست
عجايب هاي زيبا داري امروز