شماره ٢٤٥: نوريست ميان شعر احمر

نوريست ميان شعر احمر
از ديده و وهم و روح برتر
خواهي خود را بدو بدوزي
برخيز و حجاب نفس بردر
آن روح لطيف صورتي شد
با ابرو و چشم و رنگ اسمر
بنمود خداي بي چگونه
بر صورت مصطفي پيمبر
آن صورت او فناي صورت
وان نرگس او چو روز محشر
هر گه که به خلق بنگريدي
گشتي ز خدا گشاده صد در
چون صورت مصطفي فنا شد
عالم بگرفت الله اکبر