شماره ١٩٦: شاخ گلي باغ ز تو سبز و شاد

شاخ گلي باغ ز تو سبز و شاد
هست حريف تو در اين رقص باد
باد چو جبريل و تو چون مريمي
عيسي گلروي از اين هر دو زاد
رقص شما هر دو کليد بقاست
رحمت بسيار بر اين رقص باد
تختگه نسل شما شد دماغ
تخت بود جايگه کيقباد
ميوه هر شاخ به معده رود
زانک برستست ز کون و فساد
نعمت ما چو ز مکون بود
خلط نگردد بخور و ارتقاد
روزي هر قوم ز باغ دگر
خوان بزرگست تو را اي جواد
قسمت بختست برو بخت جو
بخت به از رخت بود المراد
بس که نسيمي به دل اندردميد
زان مدد نور که آرد ولاد