شماره ١٩١: آتش عشق تو قلاووز شد

آتش عشق تو قلاووز شد
دوش دلم سوي دل افروز شد
چون به سخن داشت مرا دوش يار
چون به دم گرم جگرسوز شد
من چه زنم با دم و با مکر او
کو به دغل بر همه پيروز شد
اين دل من ساده و بي مکر بود
ديد دغل هاش بدآموز شد
هر چه به عالم خوشي شهوتست
همچو پنير آفت هر يوز شد
آه که شب جمله در اين وعده رفت
بوسه دهم بوسه دهم روز شد
يار برهنه به قبا ميل کرد
عقل دگربار کمردوز شد