شماره ٢٥: شب شد و هنگام خلوتگاه شد

شب شد و هنگام خلوتگاه شد
قبله عشاق روي ماه شد
مه پرستان ماه خنديدن گرفت
شب روان خيزيد وقت راه شد
خواب آمد ما و من ها لا شدند
وقت آن بي خواب الاالله شد
مغزها آميخته با کاه تن
تن بخفت و دانه ها بي کاه شد
هندوان خرگاه تن را روفتند
ترک خلوت ديد و در خرگاه شد
گفت و گوهاي جهان را آب برد
وقت گفتن هاي شاهنشاه شد
شمس تبريزي چو آمد در ميان
اهل معني را سخن کوتاه شد