شماره ٦٦٨: رجب بيرون شد و شعبان درآمد

رجب بيرون شد و شعبان درآمد
برون شد جان ز تن جانان درآمد
دم جهل و دم غفلت برون شد
دم عشق و دم غفران درآمد
برويد دل گل و نسرين و ريحان
چو از ابر کرم باران درآمد
دهان جمله غمگينان بخندد
بدين قندي که در دندان درآمد
چو خورشيد آدمي زربفت پوشد
چو آن مه روي زرافشان درآمد
بزن دست و بگو اي مطرب عشق
که آن سرفتنه پاکوبان درآمد
اگر دي رفت باقي باد امروز
وگر عمر بشد عثمان درآمد
همه عمر گذشته بازآيد
چو اين اقبال جاويدان درآمد
چو در کشتي نوحي مست خفته
چه غم داري اگر طوفان درآمد
منور شد چو گردون خاک تبريز
چو شمس الدين در آن ميدان درآمد