شماره ٥٥٠: پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات مي رسد

پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات مي رسد
آب سياه درمرو کآب حيات مي رسد
نوبت عشق مشتري بر سر چرخ مي زند
بهر روان عاشقان صد صلوات مي رسد
جمله چو شهد و شير شو وز خود خود فقير شو
زانک ز شه فقير را عشر و زکات مي رسد
رحمت اوست کآب و گل طالب دل همي شود
جذبه اوست کز بشر صوم و صلات مي رسد
در ظلمات ابتلا صبر کن و مکن ابا
کآب حيات خضر را در ظلمات مي رسد