شماره ٤١١: عجب اي ساقي جان مطرب ما را چه شدست

عجب اي ساقي جان مطرب ما را چه شدست
هله چون مي نزند ره ره او را کي زدست
او ز هر نيک و بد خلق چرا مي لنگد
بد و نيک همه را نعره مطرب مدد است
دف دريدست طرب را به خدا بي دف او
مجلس يارکده بي دم او بارکدست
شهر غلبيرگهي دان که شود زير و زبر
دست غلبيرزنش سخره صاحب بلدست
خيره کم گوي خمش مطرب مسکين چه کند
اين همه فتنه آن فتنه گر خوب خدست